-
غریبترین ققنوس عالم
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1385 19:41
http://gh0ghn0us.blogsky.com آدرس وبلاگ جدید بد نیست عشق من تو را از بین صدها گل جدا کردم تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم برای نقطه ی پایان تنهایی تو تنها اسمی بودی که صدا کردم عشق من عشق من عشق من عشق من بگو از پاکی چشمه منو لبریز خواستن کن با دستات حلقه ای از گل بساز و گردن من کن اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده...
-
دنیز
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1385 08:24
عاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت نه که گویند خسی بود که جوبارش برد زندگی سه چیز بیشتر نیست: ۱) به اجبار به دنیا آمدن ۲) با غم زیستن ۳) با آرزو مردن! شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بو سه می آیم و آن را قبل از چیدن ستاره های قلبت روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم....
-
امان از درد دوری
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1385 08:08
من از کجای تو شروع شدم... من از کجای تو شروع شدم در امتداد لحظه ای که امتداد تو بود از درون تو گذشتم، در درون تو زاده شدم چون حوا که از دنده ی آدم بیرون آمد خودم را تنها یافتم میان فاصله ای از خودم، تا سایه های تو *** غم هایم آشنا با من نفس می کشند با حادثه های معمول از حوادث عبور می کنند از فضاهای رنگی به جستجوی...
-
دوست دارم
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1385 08:00
نشان تو ... در هر باد طنین صدای تو بود بر هر خاک رد پای تو فرو رفته بود و در هر آب انعکاس سیمایت در هر آتش گرمی دستانت آنگاه که من کوچه به کوچه خانه به خانه نشان تو می خواستم عقربه های ساعت رو به مشرق یخ بسته اند. چشمانم سکوت کرده اند. فقط نیمی از بلور مهتاب در آسمان پیداست و نیمی دیگرش را ابرها به اسارت بردهاند. دلم...
-
آخرین برگ سفرنامه ی باران این است. که زمین چرکین است
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 18:41
همیشه نگاهت را دوست دارم فرارهای کودکانه اش را آن گاه که باران را میزبانی می کند مردی دختر سه ساله ای داشت . روزی مرد به خانه امد و دید که دخترش گران ترین کاغذ زرورق کتابخانه اورا برای آرایش یک جعبه کودکانه هدر داده است . مرد دخترش را به خاطر اینکه کاغذ زرورق گرانبهایش را یه هدر داده است تنبیه کرد و دخترک آن شب را با...